امشب 22 بهمن است. يک شب خاص ميان هزاران شب دنيا. حرف درباره اين شب زياد است. فردا حکومتي مي رود و حکومتي مي آيد و تاريخ ورق مي خورد. امروز اخرين روز پادشاهي مردي بود که قضاوت کردن درباره او ساده نيست. نه آنقدر خون ريخت که بتوان او را با نرون و ضحاک مقايسه کرد و نه آنقدر مرد مستقلي بود که بتوان به عنوان يک ايراني آزاده از او ياد کرد. نه بي شرفي دژخيمان را داشت نه شرافت ايران دوستان را.


اما آنکه آمد و آنکه به جاي او آمد نيز خواه ناخواه در معرض قضاوت تاريخ قرار مي گيرند.


من امشب را تقديم مي کنم به جوانان پاکباخته اي که براي دفاع از دين آب خاک ناموس.جان خود را در اين چهل سال فدا کردند.به خصوص بچه هاي پا روستايي که قدر و قيمت اين گوهرين خاک را مي دانستند.و اکنون مانند جواهري در دل آن خوابيده اند.و البته ننگ بر سوداگران شپش زده اي که با خون آنان تجارت کردند.


و همچنين فردا را تقديم مي کنم به بچه ده دوازده ساله اي که چند روز قبل در يک کلاس درس آمد کنارم ايستاد و گفت آقا چرا زمان شاه اينقدر خوب بوده من شاه را دوست دارم.


هيچ جوابي براي او نداريم جز اينکه اين رابطه ايست بين تو و آنکه دوستش داري. شايد فردا را شما دو نفر ساختيد.اما اگر چنين شد و تو با دوستت از طريق مهر و محبت و وفاداري اين سرزمين را ساختيد او را نصيحت کن جز دل در گرو ايراني و ايراني نداشته باشد.


ويراني بسيار است اما ايران آينده در دستان شما دو دوست صادق حتما ساخته خواهد شد.


اميدواريم


بگذرد اين روزگار تلخ تر از زهر


بار دگر روزگار چون شکر آيد


 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سید حسین موسوی موسسه ثبت شرکت Antoinette ماهرو سامانه اس ام اس ثبت لحظه ها Emily اشک بانو میم