من اين افسانه را سال ها قبل شنيدم. نمي دانستم نتيجه گيري اخلاقي آن چيست ولي هميشه خودم را در بدشانسي عکس ميداس در نظر مي گفتم. يعني به هر چه دست ميزدم، اگر طلا بود مس ميشد، يا بدتر. حالا اين آخرين طلايي بود که من مسش کردم. البته طور ديگري هم ميشد گفت: اينکه بين من و سرطان رابطه عجيبي برقرار شده.
شايد بپرسيد کدام طلا بود که مسش کردي؟
اين رضا پهلوي هست.همين پسره.همين که باباش قبلا شاه ايران بود.اين آدم سال ها در آمريکا براي خودش خوش بود و تنش هم سالم و قبراق.از اين طرف به آن طرف راه مي رفت. همين چند روز قبل من گفتم:
من روي اين اسب بازنده براي آينده ايران شرط مي بندم.
درست تا ما دستمان را گذاشتيم روي اين اسب، ببخشيد شازده، خبر آمد که اين بيچاره سرطان داردآن هم از جنس سرطان شاه.که اگر اينطور باشد يعني خون
آقا ما اصلا نخواستيم
دور سياست را خط کشيديم
ميداس به هر چه دست ميزد طلا ميشد. من به هر چه دست ميزنم سرطان ميشود.
درباره این سایت