الان ساعت دو بعد از نصف شب است. خوابم نميايد. يعني هم ميايد و هم نميايد. گيجم کمي و حالم کلا خوش نيست. 


دارم به فردا جمعه، که قرار است آقاي اي در نماز جمعه حاضر بشود و خطبه بخواند فکر مي کنم. نمي دانم چرا فکر مي کنم اين آخرين خطبه ايشان است و بعد از آن همه چيز تغيير خواهد کرد. نمي دانم، شايد.


ما در آستانه يک تحول تاريخي قرار گرفته ايم(؟). چه بخواهيم قبول کنيم چه نخواهيم، همه رهبران و شاهان اين چند ده ساله يا چند صد ساله، در پايان با خاطره اي بد يا اتفاقي بد، از قدرت کنار رفته اند. هر بچه دبستاني اينها را مي داند. از امام خميني شروع کنيم که در پايان عمر و پايان جنگ، گفت «من جام زهري نوشيدم و آبرويي که داشتم را با خدا معامله کردم». ايشان فقط ده سال حکومت کرد، تا 76 سالگي اصلا يک سياستمدار به حساب نمي آمد، ولي همان ده سال چنين پايان تلخي داشت. شاه سابق با انقلاب سرنگون شد. رضا شاه با دخالت خارجي برکنار شد. احمد شاه در آوارگي پاريس از دنيا رفت. محمد عليشاه در روسيه و اروپا آواره شد. و مظفرالدين شاه بعد از انقلاب مشروطيت، با تحويل سلطنت به مردم از دنيا رفت. ناصرالدين شاه ترور شد.


واقعيت تلخ است يا شيرين، من نمي دانم. ولي انگار اين حکم تاريخ است که رهبران و فرمانروايان ايران، در اين دو سده، به تلخي از قدرت خداحافظي مي کنند.


ريشه اين خداحافظي هاي ناخوشايتد، در دو چيز است، که باز هر بچه دبستاني مي داند:


استبداد داخلي


دخالت خارجي


استبداد داخلي توهم زاست و دخالت خارجي واقعيتي سهمگين، که بر سر همه فرود مي آيد.


ما هنوز فکر مي کنيم که ايران يک امپراطوري است، يک قدرت بزرگ باستاني، ادامه و استمرار ساسانيان که فقط بايد به نحوي احيا بشود. همين برداشت تاريخي ما را به اشتباه مي اندازد، شايد. البته ايران قدرت بزرگي بوده و هست ولي امروز قدرت هاي بزرگتري ظهور کرده اند و اين فضا را براي ايران تنگ و تنگتر کرده است. ايران امروز حتي در منطقه خودش، فضاي کافي براي قدرت نمايي ندارد.


نه امام توانتست ايران را، البته با شعار صدور انقلاب، از مرزها چندان فراتر ببرد، نه شاه توانست امپراطوري هخامنشي و ساساني را احيا کند و نه رضا شاه توانست با کمک آلمان، ايران باستان را احيا کند. قاجارها هم که با همان جنگ هاي ايران و روس، در آغاز قرن نوزدهم، سيستم حکومتي شان شکست خورده و معلول شد.


اکنون آقاي اي، بيست سي سالي تلاش بي وقفه براي احيا ايران اسلامي شيعه داشت. موفقيت ها چشمگير بود به نسبت قبلي ها. ولي خوب مي بينيم که اين تلاش، با همه دست آوردهايش چگونه دارد به پاياني تلخ منجر ميشود.


نماد شکست پروزه منطقه اي تاريخي ايران را مي توان ترور و شهادت سردار سليماني دانست.


اکنون آقاي اي شايد مي خواهد در خطبه هاي جمعه، بار ديگر و بعد از شهادت سردار سليماني، بر ضرورت حفظ وحدت داخلي و منطقه اي طرفداران نظام اسلامي تاکيد کند، اما به نظر ميرسد شرايط چندان بر وفق مراد نيست. 


يک بار ديگر پروژه ايران بزرگ شکست خورد. بايد بپذيريم ايران ساساني به تاريخ پيوسته. هر چند من يقين دارم که هر حکومتي بعد از اين نيز دست از اين رويا بر نمي دارد. ولي شايد ايران آينده شاهد پيروزي پروژه اي مدرن تر و عملگرايانه تر باشد. همان راهي که ترکيه رفت؛ واگذاشتن تاريخ با عظمت و ساختن جامعه اي نوين بر اساس دموکراسي و حقوق بشر. 




 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش انگلیسی کاربلد Fred فروش شمش روی | فروش خاک روی | صادرات شمش روی انجمن هنر آموزان و هنرجویان هنرستان کتابچی فرکتال هنر Veronica مدارس امین حوزه علمیه استان تهران